(آمستردام) – دیدبان حقوق بشر امروز اعلام کرد که حکومت افغانستان در بخش فراهمسازی امکانات و خدمات روانی-اجتماعی یا صحت روانی برای افراد دچار به مشکلات روحیـروانی ناشی از جنگها و منازعات مسلحانه ناکام بوده است.
بیشتر از نصف جمعیت افغانستان بهشمول قربانیان خشونتهای ناشی از جنگها و منازعات مسلحانه به نحوی از مشکلات روانی، افسردگی، بیثباتی عاطفی و امراض روحیـروانی ناشی از جنگ رنج میبرند؛ ولی نظر به شواهد ارایهشده از سوی حکومت أفغانستان، صرفاً حدود کمتر از 10 درصد این افراد به خدمات صحت روانی و سایر امکانات لازم دسترسی دارند. حکومت افغانستان و تمویلکنندگان بینالمللی باید صحت روانی را توسعه داده و کمپینهای لازم را جهت رسیدگی به مشکلات این افراد راهاندازی کنند.
جاناتان پیدنالت، محقق منازعات و بحران سازمان دیدبان حقوق بشر، در این مورد چنین اظهار داشت: «دههها جنگ و منازعات مسلحانه باعث شده است تا مردم افغانستان از زخمهای عمیق روحیـروانی و فیزیکی رنج ببرند.» بنابر این، او تأکید کرد: «هرچه فوری، لازم است تا خدمات صحت روانی موجود جهت حمایت از افغانهای دچار به مشکلات روانی ناشی از جنگ، خشونتها، حملات انتحاری و حملات هوایی توسعه داده شده و از تأثیرات درازمدت این مشکلات و افسردگیها که باعث بحرانیترشدن وضعیت قربانیان و خانوادههای آنان و همچنین وضعیت اجتماعی مردم افغانستان خواهد شد، جلوگیری به عمل آید.»
در حالی که بخش اعظم کشور درگیر منازعات مسلحانه است، موجودیت یک سیستم ضعیف خدمات صحی و عدم موجودیت پرسنل مجرب صحی و کارکنان خدمات اجتماعی، باعث شده است که خدمات صحت روانی پاسخگوی نیازهای جمعیت کشور نباشد. ساکنان مناطق روستایی، یعنی حدود 75 فیصد مردم افغانستان که خارج از شهرها زندگی میکنند، از این ناحیه رنج بیشتری میبرند. علاوه بر آن، نورمها و سنتهای تبعیضآمیز نسبت به زنان و دختران، مشکلات این طبقه از جمعیت افغانستان را در مقایسه با دیگران بیشتر میسازد.
چهلویک سال جنگ و منازعات مسلحانه تأثیرات و فشارهای روحیـروانی ناگواری را بر زندگی میلیونها افغان بر جای گذاشته است. یافتههای یک ارزیابی انجامشده توسط اتحادیه اروپا در سال 2018، نشان داد که حدود 85 درصد مردم افغانستان حداقل شاهد یک حادثه رنجآور که باعث ابتلاء به مشکلات روانی گردد، بوده است. بهطور اوسط افغانهایی که در این ارزیابی اشتراک کرده بودند، چهار حادثه رنجآور (حملات انتحاری، انفجاری و هوایی) را از نزدیک شاهد بودهاند یا تجربه کرده اند. حدود نیمی از افرادی که در ارزیابی اشتراک کردند، استرس و افسردگیهای روانی را تجربه کرده بودند. براساس یافتههای این ارزیابی، از هرپنج افغان یکی از آنها «به دلایل مشکلات صحت روانی قادر به ایفای نقش خویش در جامعه نمیباشد.»
حکومت افغانستان سالانه صرفاً بهطور سرانه 7 دالر را برای فراهمسازی خدمات صحی برای هرفرد اختصاص میدهد. این رقم بهمراتب کمتر از 30 تا 40 دالر تعیینشده توسط کمیسیون اقتصاد کلان و امور صحی سازمان ملل متحد در سال 2001 میلادی است. براساس گفتههای مقامات وزارت صحت عامه افغانستان، از میان مبلغ یادشده صرفاً حدود 26 سنت آن جهت تداوی افراد دچار به مشکلات روحیـروانی به مصرف میرسد. با اینکه بودجه خدمات صحت روانی از سال 2006 به اینسو تا حدودی افزایش یافته است، ولی این خدمات بهمراتب کمتر است از مبلغ سرانه 3 تا 4 دالری است که باید مطابق پیشنهاد سازمان صحی جهانی (WHO) سالانه برای هرفرد دچار به مشکلات روحیـروانی در کشورهای فقیر جهان مانند افغانستان اختصاص داده شود.
عدم موجودیت خدمات صحی، عدم اعتماد مردم نسبت به خدمات صحی دولتی و موجودیت فساد گسترده، باعث شده است تا مردم حدود یک سوم مصارف خدمات صحیشان را از درآمد شخصیشان پرداخت کنند. این در حالی است که برنامههای دولت، دسترسی به خدمات صحی باکیفیت در این کشور رایگان است. براساس گفتههای دیدبان حقوق بشر، با اینکه سرمایهگذاری در بخش خدمات صحت روانی از اهمیت بالایی برخوردار است، ولی نباید فراموش کرد که مصرف مناسب منابع مالی و احترام به معیارهای حقوق بشری در ارایه خدمات صحی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
طبق مقررات حقوق بشر بینالملل، حکومت افغانستان مکلفیت دارد تا اقدامات لازم را جهت فراهمسازی باکفیتترین خدمات صحی به شمول خدمات صحت روانی و به حداکثر رسانیدن امکانات و منابع لازم در راستای فراهمسازی خدمات صحی باکیفیت و با کسب رضایت آگاهانه مبتلایان روی دست گیرد. تمام طرفهای درگیر در مخاصمات مسلحانه به شمول طالبان در قبال موجودیت، در دسترس بودن، مناسب بودن و کیفیت خدمات صحی و تسهیل کمکهای بشردوستانه در ساحات تحت کنترول شان مسئولیت دارند.
در سال 2004 میلادی، حکومت افغانستان دسترسی به خدمات صحت روانی را شامل اولویتهای کاری حکومت ساخته و فراهمسازی این نوع خدمات را شامل «بسته خدمات صحی اساسی» (BPHS) نمود، که خدمات قابل دسترس برای هر افغان در فاصله یک ساعت پیادهروی از خانههایشان را مشخص می کند. در حالی که خدمات ارائهشده از سوی حکومت کافی نبوده، خدمات صحت روانی-اجتماعی در برخی موارد توسط کلینیکهای سیار سازمانهای غیردولتی برای بیجاشدگان داخلی تأمین میگردد.
در ماه اپریل 2019، دیدبان حقوق بشر با تعداد 21 افغان – 14 مرد و 7 زن – در کابل، قندهار و هرات مصاحبه کرد. افراد مصاحبهشده کسانی بودند که بهشکل مستقیم در معرض خشونتهای ناشی از منازعات مسلحانه مانند حملات انتحاری، بمباردهای هوایی، نبردهای زمینی و انفجارهای ناشی از مواد و سلاحهای منفجرناشده قرار گرفته بودند. بیشتر از نیم این افراد گفتند که آنان هیچ نوع خدمات و یا حمایت روحیـروانی را از طرف صحت عامه دریافت نکردهاند، یا اگر هم در مواردی کمکهایی صورت گرفته است، این کمکها خیلی ناچیز بوده است. تقریباً نیم افراد اشتراککننده اظهار داشتند که آنان از موجودیت خدمات صحت روانی دولتی اصلاً اطلاعی ندارند.
دیدبان حقوق بشر با تعداد 11 داکتر و متخصص صحت عامه که اکثراً با قربانیان خشونتهای ناشی از منازعات مسلحانه سروکار دارند و همچنین تعداد 8 کارمند خدمات صحی تمویلشده از جانب مؤسسات غیردولتی نیز مصاحبه نمود.
یافتههای دیدبان حقوق بشر با اینکه براساس مصاحبه با تعداد اندکی از افغانها به دست آمده است، با یافتههای گزارشهای جدید و تحقیقات در مورد سیستم خدمات صحت روانی افغانستان مطابقت و سازگاری دارد.
تعداد زیادی از افرادی که در مصاحبه اشتراک کرده بودند، اظهار داشتند که عدم دسترسی بهموقع آنان به خدمات صحت روانی منجر به وخیمتر شدن اضطراب روانی آنان از جمله یادآوری [خاطرات ناگوار]، افسردگی، تمایل به خودکشی و یا هم خشونت با اعضای خانواده گردیده است. در برخی موارد افراد یادشده منابع عایداتی و یا وظیفهشان را از دست دادهاند.
«احمد س.» 23 ساله، یکی از افرادی است که پس از دیدن یک حمله انتحاری که در آن حداقل 20 تن کشته شدند و در نتیجه نامبرده دچار مشکلات روانی شده است، هیچ کمک و یا خدمات روانی دریافت نکرده است. احمد راجع به حمله انتحاری صورتگرفته در نزدیکی ستر محکمه افغانستان در شهر کابل چنین میگوید: «ساعت حدود 4 بعدازظهر بود. زمانی بود که میخواستیم دفتر را به قصد خانه ترک کنیم. حملهکننده انتحاری از پهلویم گذشت. آنقدر به من نزدیک بود که پایش را روی کفشم گذاشت. من خم شدم تا کفشم را با یک دستمال کاغذی پاک کنم. ناگهان انفجار قدرتمندی اتفاق افتاد. من جسدها و اعضای بدن زیادی را در اطرافم دیدم»
احمد جهت تداوی زخمهایش به شفاخانه نظامی انتقال داده شد، ولی او میگوید: «هیچ کسی نیامد راجع به وضعیت روحیام بپرسد. آنها صرفاً زخمهای جسمیام را تداوی کردند.» دو سال بعد از آن حادثه، احمد جویای کمک شد ولی هنوز از مشکلات روانی رنج میبرد. احمد میگوید: «آن خاطرات هنوز در ذهنم است. شبها نمیتوانم بخوابم. بهآسانی ناراحت و عصبانی میشوم [مخصوصاً] زمانی که سروصدا زیاد میشود؛ ولی من این خشم و عصبانیت را در ذهنم و در قلبم نگه میداشتم. من خیلی ناراحت و غمگین بودم. نمیدانم چه خدمات و سهولتهایی ممکن است برایم قابل دسترس باشد، ولی به نظرم باید کسانی باشند که راجع به مشکلات ما بپرسند.»
در یک ایمیل که داکتر فیروزالدین فیروز، وزیر صحت عامه افغانستان، به تاریخ 30 سپتامبر 2019 به دیدبان حقوق بشر فرستاد، تایید کرد که وزارت صحت عامه از کمبودیها و مشکلات موجود در بخش صحت روانی اطلاع داشته و خاطرنشان ساخت که «با توجه به وسعت و گستردگی این معضل، رسیدگی مؤثر به آن نیازمند پالیسیهای بیشتر و تأمین منابع مالی بیشتر میباشد.»
جهت آغاز روند رسیدگی به کمبودیها و نواقص موجود، حکومت افغانستان باید محدوده و پوشش برنامههای آگاهی عامه نسبت به مشکلات روانی را افزایش دهد تا «ننگ» پنداشته شدن مشکلات روانی را کاهش دهد. حکومت باید به کارمندان صحی هدایت دهد تا افراد دچار به افسردگیهای روحیـروانی، مخصوصاً زنان و اطفال را، به مراجع مربوطه جهت دریافت خدمات لازم معرفی کنند. همچنین لازم است تا حکومت روشهای ارزانتری را جهت دسترسی افراد به خدمات روانی اساسی جستوجو کند که این روشها ممکن است شامل موارد ذیل گردد: فراهمسازی مشورت از راه دور از طريق موبایل، تمركز بر اجتماعات یا گروههای خاص مردم، آموزشهای فردی برای خودیاری، گروپهای حمایتی که در آن افراد بتوانند به یکدیگر کمک کنند و همچنین درنظرگرفتن تشویقیههای لازم جهت ازدیاد مشاوران روانی در مناطق روستایی و موارد مشابه دیگر. البته تمام موارد فوق باید مبتنی بر ابتکار و رضایت کامل فرد یا افراد دچار به مشکلات روانی بوده و از اقدام به تداوی اجباری و بسترنمودن افراد در شفاخانه بدون رضایت آنان خودداری گردد.
پیدنالت، محقق دیدبان حقوق بشر، چنین اظهار داشت: «فراهمسازی خدمات روانی نباید به معنای فراهمسازی تابلیت یا ادویه برای بیماران تعبیر گردد، بلکه باید به معنای فراهمسازی خدمات و حمایتهای لازم برای مریضان روحیـروانی تعبیر شود.»
کشورهای تمویلکننده افغانستان باید از تلاشهای حکومت افغانستان در راستای تقویت سیستم خدمات صحت روانی، مخصوصاً برای زنان و اطفال، حمایت کنند. همچنین کشورهای تمویلکننده با حکومت افغانستان در بهبود آموزشهای رواندرمانی برای کارمندان خدمات صحی و مشاوران صحت روانی کمک نمایند.
پیدنالت میگوید: «کشورهای دونر باید کمکهایشان با حکومت افغانستان را در اولویتبندی خدمات صحت روانی، مخصوصاً در بخش محلی، افزایش داده و میزان خدمات روانی-اجتماعی برای بازماندگان خشونتهای جنگ و منازعات مسلحانه را در سراسر مملکت افزایش دهند. بیتوجهی در این بخش، باعث وخیمترشدن وضعیت بازماندگان جنگ شده و عواقب ناگوار اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.»
برای معلومات بیشتر راجع به تأثیرات روانی منازعات در افغانستان، خدمات موجود و پیشنهادات دیدبان حقوق بشر، لطفاً به گزارش ذیل مراجعه کنید.
فقدان خدمات و حمایتهای صحت روانی
یکسوم از بازماندگان خشونتهای ناشی از جنگ و منازعات مسلحانه که دیدبان حقوق بشر با آنان مصاحبه کرده است، اظهار داشتهاند که در مدت کوتاهی پس از حادثه در کلینیک یا شفاخانه مورد معالجه قرار گرفتهاند. تمام این افراد از لحاظ فیزیکی و جسمی مورد تداوی و معالجه قرار گرفته و چگونگی زخمیشدنشان را به کارمندان صحی توضیح داده بودند؛ ولی هیچ یک از این افراد به مشاور روانی یا مرجع خدمات صحت روانی معرفی نشده بودند یا هم به هیچ یک از افراد مذکور گفته نشده بود که همچون امکانات یا خدماتی هم وجود دارد. این مشکل بعضاً ناشی از نبود سیستم مشخص ارجاعدهی لازم در بخشهای مختلف سکتور صحت عامه افغانستان است. برای حفظ حریم خصوصی تمام بازماندگان مصاحبهشده نامهای مستعار استفاده شدهاست.
«آرمین ب.» یک تجارتپیشه 38 ساله از شهر کابل، عکسالعمل خویش را نسبت به کشتهشدن پسر 13 سالهاش که در حمله انتحاری صورتگرفته بر اجتماع شیعیان در ماه مارچ 2018 که در آن اوجسد پسرش را از روی تکهای از جاکت پارهشدهاش که در محل حادثه برجا مانده بود شناسایی کرد، چنین توضیح داد: «من به زمین افتادم. نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. بدنم میلرزید و من تلاش میکردم تا خدا را به یاد بیاورم و چیزی را که اتفاق افتاده بود، بهعنوان یک واقعیت بپذیرم.» در مورد خدمات صحت روانی، آرمین گفت: «من از این نوع خدمات که توسط دولت ارایه گردد، اطلاع ندارم. این نوع خدمات خیلی ضروری است، ولی فکر نکنم وجود داشته باشد.»
یک سال پس از این رویداد، آرمین میگوید که هنوز از مشکلات روحی ناشی از مرگ پسرش رنج میبرد. او چنین اظهار داشت: «من به خاطر کارهایی که سایر پسرانم انجام میدهند، بهسرعت ناراحت و عصبانی میشوم، ولی یک ساعت بعد از آن پشیمان میشوم.»
داکتر شفیع عظیم که بهحیث روانپزشک در شفاخانه صحت روانی در کابل کار میکند، چنین میگوید: «لازم است تا برنامههای تعقیبی و دوامداری را با مبتلایان مشکل روانی ناشی از جنگ داشته و تداوی آنان را برای چندین ماه در خانه تحت نظر داشته باشیم، ولی بودجه و امکانات چنین اجازه را نمیدهد.»
سواد صحی – ظرفیت کسب، پروسس و درک معلومات صحی - در افغانستان خیلی پایین بوده و آگاهی نسبت به شرایط صحی مریضان روانی و خدمات موجود حتا در سطح پایینتر و محدودتری قرار دارد. یکسوم از افراد مصاحبهشده که از فشارها و افسردگیهای روانی ناشی از خشونتها رنج میبرند، در تلاش دسترسی به خدمات صحی نبودند، چون اصلاً نمیدانستند چنین خدماتی وجود دارد.
«سید ا.»، 28 ساله، یکی از فارغالتحصیلان رشته حقوق از دانشگاه کابل، گفت که آینده تحصیلی و کاریاش براثر فشارهای روانی ناشی از مرگ برادر جوانترش که پنج سال پیش در مسیر میدانوردک در نتیجه انفجار بمب جادهای کشته شده بود، عمیقاً متأثر گردیده است.
سید ا. چنین گفت: «زمانی که برادرم کشته شد، من 23 سال عمر داشتم و تقریباً درسهایم را در دانشکده حقوق تکمیل کرده بودم. این حادثه برای تمام اعضای فامیل بسیار سخت گذشت. من یکی از محصلان برتر صنف بودم، ولی این حادثه روی نمراتم خیلی تأثیر منفی برجای گذاشت.» او در حالی که قبل از این حادثه در برقرارکردن روابط با دیگران هیچ مشکلی نداشت، حالا از مشکلات در قایل شدن معنی به زندگی و ارتباط با سایر مردم صحبت میکند. او چنین میگوید: «قبلاً من خیلی مشتاق و علاقمند به زندگی بودم، ولی فعلاً دلم نمیخواهد در میان جمع و با دیگران باشم و یا در محافل عمومی اشتراک نمایم. جاهایی را که در آن افراد بیشتری هستند و یا مردم میخندند، دوست ندارم. هرزمانی که میخواهم بخندم، ناگهان مرگ برادرم و تمام غمها و اندوه ناشی از آن به یادم میآید.»
در حالی که سید درک میکند که او با مشکلات روانی ناشی از مرگ اندوهگین برادرش دست و پنجه نرم میکند، ولی در جستجوی طلب کمک نبوده است. در این مورد سید چنین گفت: «اصلاً در ذهنم خطور نکرد که میتوانم راجع به این مشکلات با کسی صحبت کنم.»
فقدان سواد صحت روانی، ننگ و ناآگاهی و مشکلات ناشی از آن، ضرورت اطلاعرسانی به بازماندگان خشونتهای ناشی از جنگها و منازعات مسلحانه را برجسته ساخته و ایجاب میکند تا مقامات صحت عامه افغانستان دست به کار شده و در مورد اضرار مشکلات روانی و خدمات موجود برای مبتلایان و اعضای فامیل آنها برای مردم اطلاعرسانی کنند. در استراتژی ملی خدمات صحت روانی حکومت افغانستان برای سالهای ۲۰۱۹- ۲۰۲۳ چنین آمده است: «مهمترین ضعف پروگرام صحت روانی کنونی، فقدان آموزشهای دوامدار راجع به خدمات صحت روانی دولتی به منظور افزایش سطح آگاهی عامه و پذیرش خدمات قابل ارایه صحت روانی میباشد.» انجام این کار مستلزم بهبود سیستم ارجاعدهی و معرفی مریضان به منابع موجود و آگاهیدادن پرسنل صحی در مورد منابع و سیستمهای موجود میباشد.
پرسنل صحی نیز باید آموزشهای بهتر دیده و قادر باشند تا مشکلات روانی مراجعان را تشخیص و آنان را به مراکز محلی، خدمات اجتماعی و مشاوران روانی مناسب معرفی کنند.
«صدیقی ج.» مردی 62 ساله ساکن ولایت بامیان است که از یک حمله انتحاری بر مراسم عاشورا در زیارت ابوالفضل در شهر کابل در سال 2011 میلادی زنده مانده است. صدیقی یک دستش را در این رویداد از دست داده و پس از حادثه مورد معالجه قرار گرفت؛ ولی زمانی که در صدد آن شد تا برای درمان افسردگی ناشی از این حمله راه حلی پیدا کند، داکتران به وی تابلیت خواب میدادند که این تابلیتها چندان مؤثر نبود.
صدیقی ج. گفت که او در مدت کوتاهی از آن حمله دچار مشکلات روحی و افسردگی شدیدی گردید. او چنین توضیح میدهد: «زمانی که میخواهم بخوابم، خاطرات آن روز به یادم میآید و بدنم لرزه میگیرد. همهجا تاریک میشود و من حواسم را از دست میدهم. احساس میکنم تنم گرم میآید و بالای شانههایم فشار وارد میگردد. در نتیجه از بستر خارج میشوم و بیهوش به زمین میافتم.»
صدیقی در نهایت بعد از شش سال به داکتر مراجعه میکند. او چنین میگوید: «داکتر به من دوا داد و گفت که حالم خوب خواهد شد.» ولی با مصرف دواهای تجویزشده، وضع صدیقی خوب نشد. در نهایت، شش ماه پیش صدیقی به داکتر دیگری مراجعه کرد. او میگوید: «دوباره به داکتر مراجعه کردم و گفتم که نمیتوانم بخوابم. داکتر به من تابلیت و شربت خواب تجویز کرد. در ضمن از من علت مریضیام را پرسید. من تمام چیزهایی را که اتفاق افتاده بود، برایش توضیح دادم. داکتر پس از شنیدن داستانم، مرا به داکتر عقلی و عصبی ارجاع داد. داکتر عقلی و عصبی هم برایم دوای خواب تجویز کرد.»
کمبودی مراجع حمایتی مردمی، خدمات اجتماعی و مشاورههای صحت روانی و همچنین فقدان اطلاعرسانی کافی در بخش مشکلات روحیـروانی و پیامدهای آن ممکن است هزینه کلانی را برای افراد دچار به این مشکلات، خانوادههای آنان و جامعه بهطور کل به دنبال داشته باشد.
«فرزانه غ.» خانم 26 است که میگوید زندگیاش پس از اینکه شوهرش آرش از دو حمله انفجاری در منطقه دشت برچی کابل جان به سلامت برد، کاملاً تغییر کرده است. زمانی که شوهر فرزانه پس از حادثه در شفاخانه تداوی گردید، هیچ کسی راجع به مشکلات روحیـروانی از وی چیزی نپرسید. در مدت کوتاهی پس از آن حمله، آرش دچار فشارهای روحیـروانی گردیده و خانوادهاش را با خشم و عصبانیت رنج میداد. فرزانه میگوید: «ما در گذشته زندگی خوبی داشتیم، ولی فعلاً وضعیت زندگی ما چنان نیست. زمانی که [حمله دوم] اتفاق افتاد، دو ماه از حاملگی من گذشته بود. زمانی که جسم مجروح شوهرم را دیدم، شوکه شدم و دو روز بعد فرزندم را از دست دادم.»
وضعیت روحیـروانی فعلی شوهر فرزانه، مشکلات وی را بیشتر میسازد. او میگوید: «بعضی اوقات احساس بدی برایم دست میدهد، ولی تلاش میکنم خانه و اطفال را اداره کنم، چون شوهرم مریض است. زمانی که عصبانی میگردم، یا احساس غم و اندوه به من دست میدهد و یا دچار فشارهای روحی میگردم، از رفتن به خانه خودداری میکنم، چون نمیخواهم شوهرم احساس ناراحتی و عصبانیت کند. بعضی اوقات فرزندانم را لتوکوب میکنم و خودم در گوشهای از خانه پنهان میشوم. در این حالت نمیتوانم نفس بکشم. احساس میکنم خفه میشوم و شروع میکنم تا با صدای بلند گریه کنم. اگر گریه نکنم، احساس میکنم قادر به حرفزدن نیستم.»
«امیری ک.» پسر 18 سالهای که شاهد حمله انتحاری بر مسجد امام زمان در 26 آگست 2017 بوده است و خودش نیز به تاریخ 7 مارچ 2019 از یک حمله انتحاری هنگام تجلیل از سالگرد رهبر فقید هزارهها، عبدالعلی مزاری – شخصیتی که در سال 1995 به دست طالبان کشته شد - جان به سلامت برده است، راجع به اینکه حملات مذکور چه تأثیراتی بر زندگی وی داشته است، چنین توضیح میدهد.
این مرد جوان که یک ورزشکار جمناستیک نیز است، میگوید که او هنگام بازگشت از کلپ ورزشی به طرف خانه اجساد بدون پا، اجساد بدون سر و سرک مملو از خون را دیده است.
بعد از آن در جریان مراسم یادبود کشتهشدن مزاری در سال 2019، امیری از ناحیه بازو زخمی شده و در شفاخانه ایمرجنسی بستری میگردد. نامبرده میگوید که پس از این حادثه داکتران برای وی تابلیتی را تجویز کردند تا جسم و روحش آرام گردد. او برای مدت دو هفته هرشب یک تابلیت مصرف میکرد، ولی این تابلیتها نتوانست مشکلات روحیـروانی امیری را تداوی کند. طبق گفتههای امیری، او در مدت کمتر از یک ماه در مارچ و اپریل 2019 میلادی شاهد سه شوک بوده است. او چنین توضیح میدهد:
«زمانی که شوک سرم میآید، تمام چیزهایی را که اتفاق افتاده بود به یاد میآورم. بعد از آن همهجا تاریک شده و من بیهوش میگردم. این حالت معمولاً زمانی رخ میدهد که مردم راجع به جنگ صحبت میکنند. خاطرههای تلخ به یادم میآیند و من توان کنترل آنها را ندارم. اگر تا زمانی که مردم موضوع صحبت را تغییر ندادهاند من بیهوش نشوم، خاطرههای تلخ ادامه پیدا میکند؛ ولی در افغانستان، اکثراً مردم راجع به جنگ صحبت میکنند.»
امیری احساس میکند که او امید چندانی به آینده ندارد. او میگوید: «بدبختی در افغانستان ادامه دارد و مردم همچنین در سکوت از مشکلات رنج میبرند.» امیری از رفتن به مکتب دست کشیده است. او دیگر به کلپ جمناستیک نیز نمیرود، چون از حملات بیشتری ترس دارد.
سرگذشت افرادی که خدمات صحت روانی دریافت کردهاند، نشان میدهد که توجه و رفتار یک مشاور روانی آموزشدیده چگونه میتواند در امحای افسردگی و رنج روحی افراد کمک کرده و از تأثیر این افسردگیها بر صحت روحیـروانی افراد در درازمدت جلوگیری کند.
«مهوش ن.» که در سن بیستسالگی قرار دارد، مشاوره روانی دریافت کرد، ولی این خدمات چندین سال بعد از اینکه دچار مشکلات روانی شده بود، در اختیار وی قرار داده شد. پس از اینکه جنگ میان دولت افغانستان و گروه طالبان در ولایت فاریاب در سال 2013 شدت یافت، ایالات متحده امریکا حملات هوایی بیشتری را در این ولایت انجام داد. برخی از بمبها نزدیک خانه مهوش اصابت کردند.
مهوش میگوید: «طیارهها آمدند و مناطقی را در بیرون از قریه ما مورد هدف قرار دادند. ما میتوانستیم صدای انفجار بمبها را بشنویم و نور آن را مشاهده کنیم.» زمانی که جنگ شروع میشد، مهوش و اطفالش در خانه پنهان میشدند. او میگوید: «ما در اتاقها و در کنار دیوارها پنهان میشدیم... اطفال میترسیدند، ولی گریه نمیکردند. آنها حتا حرفی هم نمیگفتند. پس از این جنگ، ما برای چندین مدت، قادر نبودیم که بخوابیم.»
بزرگترین فرزند مهوش که نقیبالله نام داشت، هنگام جنگ در نزدیکی خانهاش فوت شد. مهوش میگوید: «کودکم ترسیده بود. از ترس دوید و به داخل چاه افتاد.» پس از آن حادثه هرازچندگاهی مهوش دچار مشکلات روحیـروانی میگردد. او چنین میگوید: «زمانیکه آن حادثه به یادم میآید، بار سنگینی در قلبم احساس میکنم. زمانیکه پسران دیگری را که همسن پسرم هستند میبینم، دچار افسردگی و فشار روحی میگردم. اگر سایر بچههای در این هنگام گریه کنند، عصبانی میشوم و آنان را با هرچیزی که به دستم بیاید، میزنم.»
در سال 2018، مهوش و فرزندانش براثر خشونتها و خشکسالی از ولایت فاریاب به ولایت هرات کوچ کردند. مهوش به دهها هزار بیجاشده داخلی دیگر که در داخل کمپها در خارج از شهر هرات زندگی میکردند، محلق شدند.
در کمپ بیجاشدگان داخلی، مهوش خدمات مشاوره روانی اندکی را که از طرف مؤسسه هلیت نیت (HealthNet TPO) فراهم میگردد، دریافت میکند. هیلت نیت یکی از سازمانهای بینالمللی است که با وزارت صحت عامه افغانستان قرارداد کرده است تا خدمات صحی سیار را برای نیازمندان فراهم سازد. مهوش میگوید که مشورتهای روانی این سازمان برای وی کمک زیادی کرده است. او چنین گفت: «حالا زمانی که دچار افسردگی میگردم، از خیمهام بیرون میروم و با خودم میگویم که بالأخره یک روز همگی خواهند مرد، پس نباید زیاد ناراحت باشم.»
قرارگرفتن در معرض خشونت، آسیبهای روحیـروانی
افغانستان از اپریل 1978 تا اکنون درگیر جنگ بوده است. دهها میلیون افغان شاهد سطح فوقالعاده بلند خشونتها در این مملکت بوده و یا آن را مستقیماً تجربه کردهاند. این خشونتها زخمهای عمیق روحی و روانی را بر مردم افغانستان وارد ساخته است. فشارها و افسردگیهای ناشی از جنگ و منازعات دوامدار بوده و ممکن است بدتر گردد، مگر اینکه افراد دچار به این مشکلات به خدمات صحت روانی کافی و مناسب دسترسی پیدا کنند.
طبق یافتههای یک گزارش که از طرف سازمان صحی جهان براساس 129 مورد تحقیق راجع به «اختلال روحیـروانی» در میان جمعیت دچار به مشکلات روحیـروانی ناشی از جنگ تهیه شده بود و در ماه جون 2019 نشر گردید، حدود تقریباً یکچهارم افراد دچار به مشکلات روحیـروانی از افسردگی شدید، هیجانات شدید، فشارهای روحی، وضعیت ناگوار روانی و سایر عوارض جسمی و روانی رنج میبرند. این تحقیق که شامل افغانستان نیز میشود، مبرم بودن «همکارهای بشردوستانه در قسمت کاهش رنج و درد افراد دچار به این مشکلات روانی و تطبیق برنامههای قابل لمس لازم جهت رسیدگی به این معضل بزرگ را» برجسته ساخت.
شرایط در افغانستان وخیم و بحرانی است. در نتیجه میزان مشکلات و نابهسامانیهای روحیـروانی و عقلیـعصبی نیز ممکن است خیلی بالا باشد؛ ولی تعیین اینکه دقیقاً چه تعداد از افغانها با این مشکلات دچار هستند، کار دشواری است. به هرحال، یافتههای یک تحقیق که در سال 2002 در 50 ولسوالی و با اشتراک 699 افغان سالم و بدون کدام معلولیت و همچنین 100 افغان دارای معلولیت توسط مرکز امریکایی برای کنترل و جلوگیری از امراض انجام شده بود، نشان داد که 62 درصد اشتراککنندگان سروی، چهار یا بیشتر از چهار بار شاهد حادثه غمبار و تراوماتیک به شمول قرارگرفتن در معرض حملات، ازدستدادن اقارب و عدم دسترسی به آب و غذا در جریان 10 سال گذشته بودهاند.
یافتههای تحقیق نشان داد که 68 درصد اشتراککنندگان سالم و بدون معلولیت و 72 فیصد اشتراککنندگان دارای معلولیت از یک یا چند نوع افسردگی رنج میبرند. همچنین 72 فیصد اشتراککنندگان سالم و بدون معلولیت و 85 درصد اشتراککنندگان دارای معلولیت از یک یا چند نوع اضطراب و هیجان رنج میبرند. موجودیت علایم افسردگی و استرس پس از حادثه (post-traumatic) در هردو گروه اشتراککننده 42 درصد گزارش شده است.
علاوه بر آن، یافتههای یک تحقیق انجامشده در سال 2005 میلادی توسط کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان راجع به سوءرفتارهای صورتگرفته از زمان حمله روسها به افغانستان به این طرف، نتیجه مشابهی را از میزان شیوع مشکلات روحیـروانی به دست میدهد. در بخشی از این تحقیق چنین آمده است:
جنایات و فجایعی که در افغانستان ارتکاب یافتهاند، خیلی وسیع و گسترده است و احساس قربانیشدن در میان افرادی که با ما صحبت کردند خیلی عمیق و فراگیر است. تقریباً تمام اشتراککنندگان به نحوی از انحاء از خشونتها متأثر و یا متضرر شده بودند. زمانی که ما از 4151 تن اشتراککننده پرسیدم که آیا آنان شخصاً از خشونتهای اعمالشده در جریان جنگها متأثر شدهاند یا خیر، 69 فیصد اشتراککنندگان اظهار داشتند که خودشان و یا اقارب نزدیکشان بهشکل مستقیم از موارد نقض حقوق بشری در جریان 23 سال گذشته متضرر شدهاند.
بدین منوال، طبق یافته تحقیق دیگری که در سال 2005 انجام شده است، 67 درصد افغانها گفتهاند که از تأثیرات ویرانگر افسردگی ناشی از جنگ و یا انواع دیگر مشکلات روحیـروانی رنج میبرند. از میان اشتراککنندگان افراد بیکار، مسن و خانمهای بیوه از مشکلات بیشتری رنج میبردند.
یافتههای گزارشی که در سال 2011 توسط بانک جهانی انجام شده بود، نشان داد که حدود نصف جمعیت افغانستان که در سنین 15 سالگی یا بالاتر از آن قرار دارند، نوعی افسردگی، اضطراب و مشکلات روحیـروانی ناشی از جنگ و منازعات را تجربه کرده بودند.
در سال 2018، دیدبان حقوق بشر تأثیرات و اضرار درازمدت خشونتها، ناامنی و مشکلات اقتصادی به شمول افسردگی و تراومای شدید عاطفی و روانی را بر خانوادهها و جمعیتهای محلی مستندسازی کرده و از حکومت افغانستان و کشورهای دونر تقاضا نمود تا برای فامیلها و جمعیتهای متأثرشده، کمکها و حمایتهای لازم را فراهم سازند.
موانع موجود در قبال ارایه خدمات
افغانهایی که دچار بیمارهای عصبی و مشکلات روحیـروانی هستند، جهت دستیافتن به خدمات صحی با چالشها و موانع متعددی روبهرو میشوند. استراتژی ملی صحت روانی برای سالهای 2019- 2023 با صراحت اعلام میکند که کمتر از 10 فیصد افراد دچار به مشکلات روانی به خدمات و حمایتهای موجود دسترسی دارند.
این امر که افراد دچار به مشکلات روحیـروانی در صدد دریافت کمک و حمایت گردد، به عوامل فردی، فرهنگی و ساختاری زیادی بستگی دارد. این عوامل شامل فقدان سواد صحی، فقر، انزوای اجتماعی، ننگ، تبعیضات جنسیتی و منازعات دوامدار میگردد.
زنان و دختران با مشکلات بیشتری مواجههاند، چون آزادی رفتوآمد آنان براثر ناامنیها بهشکل نامتناسبی متأثر و محدود میگردد. عدم تساوی جندر و نورمهای اجتماعی تبعیضآمیز، مشکلات عمدهای را برای زنان و دختران ایجاد میکند. دسترسی زنان و دختران به خدمات صحت روانی اغلب توسط اعضای مرد خانواده تعیین گردیده و ممکن است مشروط به وجود خدمات جداگانه برای زنان مانند مشاوران طبقه اناث، محل جداگانه برای زنان، دروازه و سالن انتظار جداگانه برای زنان باشد.
در حالی که تعدادی از نهادهای ملی و بینالمللی مصروف فراهمسازی خدمات مشاوره روانی برای زنان و بازماندگان خشونتهای مبتنی بر جنسیت هستند، وزارت صحت عامه فاصله زیادی با فراهمسازی خدمات مشاوره روانی مناسب برای تمام زنان و دختران در این کشور دارد.
طبق دیتا و معلومات موجود در وزارت صحت عامه، در سال 2016 میلادی صرفاً 40 فیصد پرسنل صحی (داکتران، نرسها و قابلهها) زنان بودند که از این میان 63 درصد آنان مصروف شغل قابلگی بودند. از آنجایی که حدود تخمیناً 87 فیصد زنان و دختران افغان نوعی بدرفتاری را در طول زندگیشان تجربه می کنند، صحت روانی این زنان و دختران ممکن است به بدرفتاری همان مرد خانواده ارتباط داشته باشد که راجع به دسترسی این زنان به خدمات صحی تصمیمگیری میکند.
همچنین منابع بشری موجود برای برنامههای صحت روانی نیز در افغانستان خیلی محدود است. مطابق معلومات فراهمشده توسط استراتژی ملی صحت روانی برای سالهای 2019-2023، در سراسر افغانستان، برای هر 46000 نفر صرفاً یک مشاور روانی وجود دارد. تواناییهای این مشاوران در جهت فراهمسازی خدمات باکیفیت نیز از فقدان تجربه کافی و آموزشهای محدود، کاملاً متأثر است.
طبق گزارش سازمان صحی جهان (WHO)، در افغانستان بهطور تخمینی برای هر435.000 نفر یک روان درمان و برای هر333.000 نفر یک روان شناس وجود دارد. در شفاخانههای صحت روانی دولتی در افغانستان صرفاً 200 بستر وجود دارد، یعنی برای هر 172.500 افغان صرف یک بستر در بخش صحت روانی وجود دارد.
در نتیجه تعداد اندکی از افغانها که میگویند دچار مشکلات روحیـروانی ناشی از جنگ و منازعات هستند، به دنبال خدمات صحت روانی مسلکی میروند. یافتههای یک سروی تمویلشده توسط اتحادیه اروپا که در سراسر کشور به منظور دریافت وضعیت صحت روانی افغانها در سال 2018 میلادی انجام شد، نشان میدهد که 88 درصد تمام اشتراککنندگان سروی که نصف آنان فشارها و افسردگیهای روانی را تجربه کرده بودند، اصلاً در صدد دسترسی به کمکها یا خدمات صحت روانی نشده بودند. از میان 12 درصد که در صدد دریافت خدمات صحت روانی شده بودند، 47 درصدشان گفتند که با داکتر مشوره کردهاند، 36 درصد به کارمندان اجتماعی محلی مراجعه کرده بودند و بقیه 17 درصد آنان نیز جهت دریافت کمک به ملاامامهای مساجد مراجعه کرده بودند.
میزان اتکاء به کارمندان صحیـاجتماعی محلی و یا رضاکاران محلی که معمولاً متشکل از آقا و خانم متأهلی است که آموزشهای لازم را جهت فراهمسازی خدمات صحی در سطح محل فرا گرفتهاند، خیلی زیاد است، مخصوصاً در مناطقی که کدام داکتر معالج وجود نداشته باشد. طبق صراحت استراتژی ملی صحت روانی برای سالهای 2019-2023، کمتر از نصف این کارمندان اجتماعی آموزشهای لازم را جهت ارایه خدمات اولیه روانی دریافت کردهاند. به عین شکل، علما و شخصیتهای دینی نیز معمولاً از امکانات و تجهیزات لازم جهت فراهمسازی کمکهای مناسب برای آنانیکه از ناهنجاریهای روحیـروانی رنج میبرند برخوردار نبوده و حتا در برخی موارد باعث پخش باورهای مبنی بر ننگآور بودن ناهنجاری های روحی، از قبیل اینکه افراد دچار به مشکلات روانی دچار جنگرفتگی یا قربانی ارواح خبیثه هستند، نیز میگردد.
تعداد شش تن از مصاحبهشدگان کسانی بودند که براثر جنگها و یا آفات طبیعی از مناطق روستایی به مناطق شهری بیجا شده بودند. اکثر این افراد از عدم دسترسی به خدمات صحت روانی در مناطق محلیشان شکایت داشتند. این افراد اظهار داشتند که برای دریافت خدمات صحت روانی با مشکلات عدیده از قبیل ناامنی، نبود امکانات و شفاخانه، هزینه تداوی، مصارف رفتوآمد به شفاخانه، قیمت دواها و یا هم فیس داکتران خصوصی، مواجه میشوند. حکومت افغانستان پرداخت فیس جهت دریافت خدمات صحی را در شفاخانههای دولتی از میان برداشته است، ولی وزارت صحت عامه در استراتژی ملی صحت عامه برای سالهای 2016-2020 تصریح میکند که حدود 74 درصد مصارف خدمات صحی از جیب مریضان پرداخت گردیده و وضعیت فراهمسازی خدمات صحی به خاطر موجودیت «فساد مداوم» نسبت به گذشتهها بدتر شده است.
سیستم صحت روانی افغانستان بهطور عموم مبتنی بر خدمات ارایهشده در داخل شفاخانه است. این سیستم هنوز با مشکلات جدیای در قبال ارایه خدمات مناسب مخصوصاً در خارج از شهرهای عمده دست و پنجه نرم میکند. طبق آمار سازمان صحی جهان (WHO) برای تحقق بخش صحت اهداف پایدار سازمان ملل متحد در کشورهای فقیر مانند افغانستان، لازم است تا برای هر10000 نفر حداقل 23 پرسنل صحی شامل داکتر، قابله و نرس وجود داشته باشند. اما طبق آمار سال 2016 وزارت صحت عامه، برای هر 10000 نفر در افغانستان صرفاً 4.98 کارمند صحی مسلکی وجود داشتند. با این حال آمار سازمان صحی جهانی نشان میدهد که در مناطق روستایی برای هر 10000 نفر صرفاً 0.6 داکتر و در مناطق شهری برای هر 10000 نفر 7.2 داکتر وجود دارند.
«فیروزه غ.» خانمی که در سن 15 سالگی ازدواج کرد و فعلاً 20 سال عمر دارد، تنها 17 سال سن داشت که شوهرش از ولایت بادغیس به طرف ایران مهاجرت کرده و فیروزه را جهت مراقبت از 2 طفلش در یک منطقه جنگزده تنها گذاشت. فیروزه میگوید: «شوهرم برای کار به ایران رفت. او راجع به اینکه سفر چقدر طول خواهد کشید، چیزی به من نگفت. شوهرم هنگام رفتن از خانه گفت که من میروم و اگر دستگیر نشدم برخواهم گشت.» فیروزه میگوید: «با شنیدن این حرف، قلبم در غم و اندوه غرق شد.»
قبل از اینکه شوهر فیروزه خانه را ترک کند، نبردها در ولسوالی آنها شدت یافته بود. ولسوالیای که فیروزه و شوهرش در آن زندگی میکنند، از سال 2016 بدینسو شاهد جنگهای شدید میان طالبان و نیروهای دولتی افغان با حمایت نیروهای امریکایی بوده است. فیروزه میگوید که جنگجویان طالبان افراد پولدار روستا را وادار میساختند تا به آنان کمک کنند و کسانی را که از کمک به طالبان خودداری میکردند، می کشتند. فیروزه چنین میگوید: «یک دفعه ما نیز شاهد حمله هوایی نزدیک قریه ما بودیم. حمله خیلی شدید بود و خیلی نزدیک ما به وقوع پیوست. براثر این حمله حیوانات کشته شدند و قسمتهایی از بدن در اطراف و اکناف دیده میشد.»
در نهایت، فیروزه اطلاع یافت که شوهرش در ایران زندانی شده و برنمیگردد. فیروزه راجع به احساسی که با شنیدن این خبر داشته است، چنین میگوید: «تمام آن شب من از خانه بیرون میرفتم و برمیگشتم. نمیتوانستیم خودم را کنترل کنم. صبح وقت از خواب برخاستم، خیلی نگران و افسرده بودم.» وقتی از فیروزه در مورد مراجعه به داکتر پرسیده شد، چنین پاسخ داد: «به خاطر جنگها هیچ داکتری در آن نزدیکیها نبود. بنابراین، مردم محل برایم سیر و یخ دادند تا حالم بهتر گردد.» ولی طوری که فیروزه توضیح میدهد، سیر و یخ مشکلش را حل نکرده است. او چنین ادامه میدهد: «زمانی که به شوهرم فکر میکنم، خیلی بیحوصله میشدم. احساس سنگینی در قلبم پیدا میشد و من بیهوش میشدم.» او ادامه داد: «این وضعیت روزانه حداقل یک بار و در بعضی اوقات تا پنج بار نیز اتفاق افتاده است.»
فیروزه با اطفالاش از منطقه خویش فرار کرده و در یک کمپ بیجاشدگان داخلی در حومه شهر هرات جایگزین گردید. در این کمپ، فیروزه خدمات و مشورتهای روانی را از طرف رضاکاران مؤسسه هیلت نیت (HealthNet TPO) دریافت میکند.
معیارهای حقوقی جهانی
افغانستان یکی از کشورهای عضو میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. ماده 12 میثاق یادشده کشورهای عضو این میثاق را مکلف میسازد تا «حق هرفرد نسبت به برخورداری از بالاترین معیار قابل دسترس سلامتی فیزیکی و روحی را» به رسمیت بشناسد. میثاق مذکور دولتها را مکلف میسازد تا از موجودیت خدمات صحی، به شمول خدمات صحت روانی، براساس رضایت کامل افراد نیازمند اطمینان حاصل نموده و در جهت قابل دسترس بودن، قابل قبول بودن و کیفیت بهتر این خدمات تلاشهای مداوم به خرج دهند.
گروههای مسلح غیردولتی مانند گروه طالبان که دارای کنترل مؤثر بالای بخشهایی از کشور میباشند، گرچند از لحاظ قانونی مکلف به رعایت مقررات کنوانسیون نمیباشند، ولی مسئولیت دارند تا حق دسترسی افراد به بالاترین حد ممکن از خدمات صحی را رعایت کنند.
افغانستان همچنان عضویت کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت و پروتکول الحاقی آن را نیز کسب کرده است. این کنوانسیون تصریح میکند که دولتهای عضو مکلفاند تا خدمات صحی را «در کمترین فاصلههای ممکن از محل زندگی اشخاص به شمول مناطق روستایی» فراهم سازند. همچنین کنوانسیون دولتهای عضو را مکلف میسازد تا «در جهت تشخیص و جلوگیری قبلی امراض اقدامات لازم را انجام داده و خدمات لازم را جهت کاهش یا جلوگیری از ابتلای اشخاص به امراض معلولیتآور فراهم سازد.» علاوه بر آن، کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت مقرر میدارد که دولتهای عضو مکلفاند تا «تمام اقدامات لازم را جهت حصول اطمینان از سلامتی و مصٔونیت اشخاص دارای معلولیت در شرایط مخاطرهآمیز، به شمول حالت جنگی و حالت اضطرار که ایجابکننده دخالت بشردوستانه باشند را روی دست گیرند.»
طبق مقررات حقوق بشردوستانه بینالمللی یا قواعد حاکم در زمان جنگ که بر وضعیت فعلی افغانستان نیز قابلیت تطبیق را دارد، تمام جوانب دخیل در منازعات مسلحانه باید تمام تلاشهای ممکن جهت حمایت از زخمیان و بیماران را انجام داده و خدمات لازم را برای سلامت روانی آنان فراهم سازند. پروتکول الحاقی دوم به کنوانسیونهای جینوا که در سال 1977 میلادی تصویب شده است، نیز چنین تصریح میکند: «تمام افراد زخمی و مریض حق دارند تا به بالاترین حد ممکن و با کمترین تأخیر ممکن به خدمات صحی و توجهات لازم» از سوی تمامی طرفین درگیر در منازعات، دسترسی داشته باشند. افراد مورد نظر پروتکول الحاقی شامل «افراد ملکیای نیز میشوند که به دلایل تروما و فشارهای روحی، مریضی و مشکلات جسمی و روحی دیگر نیازمند حمایتها و خدمات صحی هستند.» طبق مقررات حقوق بینالملل بشردوستانه طرفین یا اطراف درگیر در منازعات مسلحانه مکلفاند تا زمینه فعالیت سازمانهای امدادرسانی جهت کمک و حمایت به افراد مریض و نیازمند را فراهم سازند.
طوری که مطالعات و تحقیقات فزاینده نظامی و ملکی نشان میدهند، تأثیرات روانی منازعات مسلحانه طولانیمدت بالای افراد معروض به این منازعات در گستره زمان شیوع پیدا میکند. بنابراین، فراهمسازی خدمات صحی برای قربانیان و بازماندگان جنگها و منازعات مسلحانه باید شامل توجه به سلامتی روانی این افراد در کوتاهمدت و در درازمدت نیز گردد.
نگرانیها و نیازمندیهای افراد دارای معلولیت به شمول اشخاص دچار به ناهنجاریهای روانی بهطور عموم در دستور کار صلح و امنیت تعداد زیادی از کشورها قرارندارد. به تاریخ 29 جون 2019 میلادی، شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه شماره 2475 این سازمان را تصویب نمود که هدف آن حمایت از افراد دارای معلولیت در مناطق جنگزده بود. این قطعنامه از کشورهای عضو سازمان ملل متحد میخواهد تا «در فراهمسازی خدمات بشردوستانه، جلوگیری از منازعات، حلوفصل منازعات، صلح، بازسازی و سایر موارد مشابهه سهم و مشارکت معنادار داشته باشند.»
پیشنهادات
حکومت افغانستان با حمایت کشورهای تمویلکننده بینالمللی، باید خدمات صحت روانی و حمایتها و مشاوره روانی برای افراد متضرر از افسردگیها و مشکلات روحی ناشی از جنگ و منازعات مسلحانه را توسعه داده و کیفیت این خدمات را بهبود ببخشد. پیشنهادات ذیل، روشهای مناسب را برای دولت افغانستان و جامعه بینالمللی توصیه میکند تا آنان بتوانند خدمات مناسب و بهموقع را برای متضرران حملات انفجاری و انتحاری و بازماندگان سایر خشونتهای ناشی از منازعات مسلحانه فراهم سازند.
وزارت صحت عامه افغانستان باید:
تلاش کند تا تعداد مشاوران روانی و کارمندان صحی آموزشدیده (کارمندان صحی محلی، نرسها، قابلهها و داکتران) مخصوصاً کارمندان صحی زن را افزایش دهد تا مشاوران و کارمندان صحی مذکور بتوانند برای مردم محل و مراجعان خویش راجع به صحت روانی معلومات داده و خدمات اولیه روانی را فراهم ساخته، مشورتهای روانی ابتدایی را برای مراجعان فراهم ساخته و بتوانند افراد دچار به مشکلات روحیـروانی را به مراجع و متخصصان مربوطه (روانشناسان، داکتران روانی، داکتران عقلی و عصبی) در صورتی که شخص مراجعهکننده چنین تقاضایی را داشته باشد و یا ارجاع آن مناسب تشخیص داده شود، معرفی کنند. آموزشهای لازم باید در مناطق روستایی قابل دسترس باشد. افرادی که جهت کار در مناطق روستایی انتخاب میشوند، باید واجد شرایط کار بوده و تشویقیههای لازم جهت حفظ آنان در مناطق روستایی در اختیار کارمندان صحی مذکور قرار داده شود.
یک سیستم مناسب، قابل نظارت و جامع را جهت ارجاع و معرفی بیماران روحیـروانی ایجاد کند تا نهادهای فعال در بخشهای ایمرجنسی، امور زنان و سایر بخشهای صحی بتوانند افراد دچار به مشکلات روانی را به این سیستم معرفی و زمینه فراهمسازی خدمات مناسب برای آنان را مساعد سازند.
معیارها و استانداردهای مناسب و کافی را در قراردادهای نهادهای خیریه و سایر سازمانهای فعال در بخش ارایه خدمات صحی تعریف نموده و اطمینان حاصل کند که این نهادها و سازمانها خدمات صحت روانی مناسب، بهموقع، متناسب با فرهنگ محلی و مبتنی بر رضایت کامل افراد را برای متضرران و مراجعان نیازمند فراهم سازند.
به فراهمکنندگان خدمات صحی و پرسنل صحت روانی موجود هدایت دهد تا خدمات اولیه صحت روانی دولتی را برای قربانیان و بازماندگان خشونتهای ناشی از جنگ و منازعات مسلحانه بهطور رایگان فراهم سازند.
خدمات صحت روانی را طوری دیزان و آماده سازند که برای زنان و دختران متضرر مناسب باشد.
تمام اقدامات لازم را جهت حصول اطمینان از قابل دسترس بودن و تداوم خدمات صحت روانی در مناطق تحت کنترل طالبان، روی دست گیرد.
سطح آگاهی عامه راجع به صحت روانی و خدمات قابل دسترس را از طریق برنامههای رادیویی، تلویزیونی و برنامههای محلی دیگر بالا ببرد. برنامه آگاهی عامه باید بالای افرادی متمرکز باشد که احتمالاً دسترسی کمتری به خدمات صحت روانی دارند؛ این افراد معمولاً شامل زنان و دختران در مناطق روستایی میگردند.
موارد سوءاستفاده و فساد در تهیه و توزیع خدمات صحی رایگان در شفاخانههای دولتی و سایر نهادهای فراهمکننده این خدمات را که باعث دلسردی متضرران به دریافت خدمت صحی میگردد، مورد تحقیق و پیگرد جدی قرار دهد. نمونهای از فساد مورد نظر، گرفتن پول از مراجعان در بدل خدمات رایگان دولتی است.
در هماهنگی با وزارت حج و اوقاف، صحبتکردن با ملاامامان مساجد راجع به اهمیت معرفی و ارجاع افراد دچار به مشکلات روحی و روانی به مراجع مناسب جهت دریافت خدمات صحی را بررسی و مطالعه کند.
دونرهای بینالمللی باید:
کمکها و مساعدتهای تخنیکی را جهت حصول اطمینان از اختصاص مؤثر منابع و تهیه بودجه کافی در بخش خدمات صحت روانی در اختیار وزارت صحت عامه افغانستان قرار دهند. تلاشهای کشورهای تمویلکننده باید تفاوتهای موجود میان میزان ارایه خدمات صحت روانی در مناطق روستایی و مناطق شهری را از میان بردارد. انجام این کار از طریق ارایه مشورتهای روانی ارزانتر توسط کارمندان صحی محلی و افزایش میزان خدمات روانی توسط کارمندان صحی محلی و قابلههای موظف در مناطق روستایی و همچنین توسعه استفاده از مشورتهای روانی از طریق تلفن موبایل امکانپذیر خواهد بود.
با وزارت صحت عامه در بخش ارایه آموزشهای مربوط به صحت روانی از راه دور و ارایه مشورتهای روانی سرّی از طریق تلفنهای موبایل مساعدت و همکاری نمایند. انجام این کار احتمالاً از طریق تقویت و توسعه خدمات ارایهشده از طریق شماره موبایل رایگان «6464 مربوط به حمایت از خانوادهها» امکانپذیر خواهد بود.
از تلاشهای حکومت افغانستان در راستای ایجاد و انکشاف خدمات صحت روانی جهت رسیدگی به مشکلات زنان و دختران حمایت کنند.
از تلاشهای وزارت صحت عامه دولت افغانستان در جهت افزایش تعداد و قابلیتهای مسلکی مشاوران روانی و افزایش تعداد کارمندان صحی آموزشدیده (کارمندان صحی محلی، نرسها، قابلهها و داکتران) حمایت کنند. کارمندان صحی مذکور قادر خواهند بود تا سطح آگاهی مردم و مراجعان خویش را نسبت به صحت روانی افزایش داده، کمکهای اولیه صحت روانی را فراهم ساخته، مشورتهای روانی ابتدایی را ارایه نموده و در صورت لزوم افراد دچار به مشکلات روانی را به مراجع و پرسنل صحت روانی (روانشناسان، داکتران روانی و داکتران عقلیـعصبی) معرفی کنند. وزارت صحت عامه افزایش تعداد پرسنل صحی آموزشدیده در مناطق روستایی و ساحات متأثر از جنگها و منازعات مسلحانه و حفظ این پرسنل در مناطق یادشده را از طریق بهبود شرایط کار و اعطای تشویقیههای مناسب، در اولویتهای کاری خویش قرار دهد.
جوانب دخیل در منازعات مسلحانه باید:
تمام حملات عمدی بر افراد ملکی، حملاتی که در آن میان افراد ملکی و غیرملکی تفکیک نمیشود و یا نمیتوان تفکیک کرد، همچنین حملاتی را که ممکن است باعث متضررشدن نامتناسب افراد ملکی شود، متوقف سازند.
از حق دسترسی افراد ملکی ساکن در مناطق تحت کنترلشان به خدمات صحی حمایت نموده، زمینه رسانیدن کمکهای بشردوستانه به مردم نیازمند به شمول خدمات صحت روانی را مهیا ساخته و حمله بر امکانات، زیربناها و پرسنل صحی را متوقف سازند.