در روز ۳۱ ماه مه وزارت خارجه اعلام کرد بودجهی پروژهای به نام ایراندیساینفو را قطع خواهد کرد. ایران دیساینفو در چند ماه گذشته مشغول کارزاری آنلاین علیه تحلیلگران، روزنامهنگاران، و مدافعان حقوق بشر بوده است و این کارزار به آزار شخصی هم رسیده است. تمام افراد مورد هدف این کارزار به شکلهای مختلف با رویکرد دولت [آمریکا] نسبت به ایران فاصله داشتند. من یکی از دهها نفری بودم که توسط حساب توییتر این پروژه مورد حمله قرار گرفتم، و این تصادفی نیست که در حال حاضر مشغول تحقیق بر روی آثار تحریمهای آمریکا روی دسترسی ایرانیها به داروهای حیاتی هستم.
توییت به ماه آوریل برمیگشت. از افراد خواسته بودم اگر اطلاعاتی دربارهی ناتوانی شرکتهای دارویی برای فروش دارو و تجهیزات دارویی به ایران در اثر تحریمهای آمریکا دارند با من تماس بگیرند. این حساب توییت من را ریتوییت و اضافه کرده بود که «در شانزده ماه گذشته هزاران معترض در ایران بازداشت شدهاند و بیشتر آنها ناشناس هستند. سپهریفر از دیدهبان حقوق بشر، مدافع به اصطلاح میانهروها در رژیم، به جای گزارشدهی و اثبات این نقضهای حقوق بشری، در تلاش برای اثبات ادعاهای جواد ظریف است.»
این توییت را دیده بودم اما به تصور این که صرفاً نمونهی دیگری از محیط روزبهروز مسمومتر توییتر است نادیدهاش گرفته بودم. ترولها و باتهای آنلاین بعد از اعتراضات گسترده در ایران در دسامبر ۲۰۱۷ حضور بیشتری پیدا کردهاند. بسیاری از تحلیلگران متمرکز بر ایران که میشناسم احساس کردند حملات به کسانی که با رویکرد دولت فعلی آمریکا مخالف بودند یا مشغول پژوهشی بودند که با روایت کاخ سفید همخوانی نداشت افزایش یافته است. یک جای این حملهها اشکال داشت، اما بیشتر ما فرض کردیم که توهینها در نتیجهی کارزارهای آنلاین هماهنگ توسط گروههای اپوزیسیون ضدحکومت مستقر در خارج از ایران افزایش پیدا کردهاند.
این حملههای ناشناس بسیار تند و شخصی بودهاند و مثلاً شامل «فاحشه» خواندن یک تحلیلگر میشوند. در مثال دیگری، عکسهای روزنامهنگاری با لباس شنا در شبکههای اجتماعی ظاهر شد و او را متهم به لذت بردن از سبک زندگی غربی و همزمان دفاع از حکومتی سرکوبگر میکرد. و این حملات عوارضی برای جامعهی فعالان ایرانی ساکن خارج از کشور داشته است؛ مخصوصاً روی زنان، که بدون این حملات هم هدف آزارهای جنسیتی قرار میگیرند. من شخصاً خبر دارم که دو نفر بعد از تجربهی این حملهها به سراغ مشاورهی روانشناسی رفتند. در بیشتر موارد این حملهها اصل حرف فرد را زیر سؤال نبرد- مناظرهی عمومی در بارهی این موضوع حیاتی قطعاً مورد استقبال خواهد بود- بلکه فرد را به عنوان لابیگر غیررسمی یا حامی حکومت ایران تصویر میکنند.
در اتفاقی عجیب، افراد مورد هدف این حملات شامل بسیاری از قربانیان برجستهی آزارهای جمهوری اسلامی علیه فعالان و روزنامهنگاران در ایران میشوند؛ مثلاً جیسون رضاییان، روزنامهنگار سابق واشنگتن پست در تهران، که به خاطر کارش بیش از یک سال و نیم در بند تحت کنترل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بازداشت به سر برد.
در ابتدا شبیه به وضعیتی به نظر میرسید که پژوهشگران افشاکنندهی نقضهای حقوق بشری غالباً تجربه میکنند، اما نگار مرتضوی، روزنامهنگار ایرانی-آمریکایی، حساب توییتر جدیداً ایجاد شدهای را مورد بررسی دقیقتری قرار داد که
به روزنامهنگارها، استادان دانشگاه، و تحلیلگران سیاسی حمله میکرد. این روزنامهنگار متوجه شد که مرکز تعامل جهانی وزارت خارجهی آمریکا در ادارهی روابط عمومی جهانی بودجهی این پروژه را تأمین میکند. به نظر میرسد که بودجهای که برای حمایت از تلاشهای دیپلماتیک متحدان آمریکا در جنگ علیه داعش و تروریسم جهانی تخصیص یافته بود به پروژههایی برای مقابله با پروپاگاندا و سیاستهای ایران منتقل شده است.
این بودجه به سازمانی رسیده بود که به روزنامهنگاران بیبیسی فارسی و رادیو فردا(با حمایت مالی آمریکا)، من در دیدهبان حقوق بشر، و تحلیلگری ایرانی در گروه بینالمللی بحران پرخاش میکرد. روزنامهنگارهای دیگر به ارتباط این پروژه و حداقل یک پروژهی دیگر با بودجهی وزارت خارجه اشاره کردهاند. حسابهای توییتری دیگری هستند که ممکن است در همین راستا باشند، اما دامنه و سطح هماهنگی مشخص نیست.
آزار برای افراد هدفگرفته شده با این اتهامات آنلاین جدید نیست. بیشتر ما در ایران مورد آزار قرار گرفته و زندانی شدهایم؛ بعضی از ما از کشور فرار کردهایم و هنوز نمیتوانیم خانوادههایمان را در کشورمان ملاقات کنیم. در مورد بسیاری، مثل روزنامهنگاران بیبیسی فارسی، مقامات ایران در حال آزار خانوادهشان هستند. در ایران، بعضی از آنها هم با «مستندهای» پخششده در کانالهای تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی قربانی کارزارهای بدنامسازی تحت حمایت حکومت هستند.
من در سال ۲۰۱۰ در سلول انفرادی زندان اوین در تهران بودم که تصمیم گرفتم بعد از آزادی از ایران خارج شوم. در ابتدای دههی سوم زندگیام بودم و میخواستم بدل به مدافع حرفهای حقوق بشر شوم. هرگز فکر نمیکردم که نه سال بعد، دولتی در آمریکا که مدعی همبستگی با مردم ایران است بودجهی حمله به من را تأمین کند.
محققان دیدهبان حقوق بشر به دفعات هدف حمله قرار میگیرند. همزمان با نگارش این یادداشت، تنها در خاورمیانه، یکی از همکاران من اخیراً توسط رسانههای حامی دولت مصر به خاطر تحقیقش دربارهی سوء استفادههای نظامیان در شبه جزیرهی سینا مورد تهدید قرار گرفت، و دیگری در اسراییل با اخراج از کشور به خاطر فعالیت حقوق بشریاش روبهرو است. این که وزارت خارجه بودجهی سازمانی را تأمین کند که رویکردی مشابه دولتهای اقتدارگرا مثل مصر و دیگر موارد در پیش میگیرد مسیری خطرناک پیش پای ایالات متحدهی آمریکا است.
گرچه دولت آمریکا این بودجهها را تعلیق کرده است، شفافیت بیشتری دربارهی این که چگونه و چرا از طرحی حمایت و بر آن نظارت کرد که ظاهراً هدفش بدنام کردن متخصصان و تحلیلگران، مبلغان حقوق بشر و حکمرانی قانون، از جمله شهروندان آمریکا، بوده است امری حیاتی است. این باید هشداری هم باشد که چگونه عدم شفافیت دربارهی چگونگی رسیدن به این مرحله میتواند منجر به نقضهای دیگری هم بشود.
شاید این پروژه یک استثنا است یا شاید بخشی از الگویی گستردهتر از آزار روزنامهنگاران و تحلیلگران است که بخشی یا تمام بودجهی آن توسط دولت آمریکا تأمین میشود. کارمندان مرکز تعامل جهانی در ۱۰ ژوئن پشت درهای بسته به اعضای کمیتهی سیاست خارجی مجلس نمایندگان آمریکا توضیحاتی ارائه کردند اما این نباید پایان ماجرا باشد. مقامات وزارت خارجه باید دامنهی بودجهای را بررسی کنند که به مقابله با اطلاعات دروغین از سوی ایران تخصیص دادهاند. به عنوان یک محقق پژوهشگر، حرکت در ژئوپلتیک ناهموار روابط آمریکا-ایران هرگز ساده نبوده است- همیشه این ریسک هست که نقضهای حقوق بشر مرتبط با ایران به عنوان پیشزمینهای با اهداف سیاسی به کار بسته شوند. اما کفش این که مالیاتهای من برای بدنام کردن من و دهها روزنامهنگار دیگر من را مبهوت و عصبانی کرده است. مقابله با اطلاعات دروغین نباید بهانهای برای ساکت کردن افرادی باشد که با سیاستهای دولت مخالف هستند، و همهی ما باید نگران باشیم که چنین حرکتی ما را در آینده به کجا خواهد برد.