هیچکس انتظار اعتراضهای اخیر ایران را نداشت، و این اعتراضها با وجود نبود رهبری آشکار یا هماهنگ به سرعت به سرتاسر کشور گسترش یافتند. دهها هزار ایرانی معمولی بنا به گلایههای گستردهی خودشان از جمله فرصتهای اقتصادی کمیاب، انتظارات برآورده نشده بعد از توافق هستهای، و ذهنیتی از فسادی گسترده، انگیزهی پیوستن به آنها را پیدا کردند.
بعضی از معترضان حتی ناخشنودی خود از نظام سیاسی ناقض حقوق تهران را هم آشکار کردند.
تظاهرات فعلاً فروکش کردهاند اما رفتار با دستگیرشدهها و افراد همچنان در بازداشت مایهی نگرانی جدی است و نیازی فوری به تحقیقی مستقل و جامع نیز وجود دارد. همچنین چگونگی تأثیر این اعتراضها بر سیاست آمریکا در برابر ایران سبب نگرانیهایی شده است، زیرا رییسجمهور ترامپ به سرعت اعلام کرد که نه تنها «جهان وضعیت را تحت نظر دارد» بلکه «در زمان مناسب حمایتی عظیم از سوی آمریکا» صورت خواهد گرفت.
مهم است که کاخ سفید به رویدادهای جهانی عمده واکنش نشان دهد و حمایتش را از مردمی بیان کند که به شکلی مسالمتآمیز علیه دولت ناقض و غیرپاسخگو اعتراض میکنند. اما تا اندازهای، از آنجا که رییسجمهور به شکلی بیپروا به صورتی انتخابی در تبلیغ حقوق بشر عمل کرده است، این حمایت از سوی کاخ سفید کنونی ناصادقانه به نظر میرسد. از مصر تا ترکیه تا فیلیپین، ترامپ رهبران خودکامه را در آغوشی گرم گرفته است و دربارهی اقدامات شدیداً سرکوبگرانهی آنها سکوت کرده است. اما در این مورد مسئله بیش از رفتاری انتخابی است؛ اینجا، با توجه به عدم تمایل ترامپ به تجدید توافق هستهای و علاقهی آشکار او به مجازات رهبران ایران، مسئلهی نیت هم در میان است.
علاوه بر این، وقتی ترامپ در ماه مه گذشته از عربستان سعودی بازدید کرد، دربارهی نبود حقوق بنیادین در سراسر پادشاهی سعودی چیزی نگفت و در عوض به رهبران عرب اطمینان داد که «ما اینجا نیستیم تا به دیگران بگوییم چگونه زندگی کنند».
معیارهای دوگانه در سیاست خارجی آمریکا چیز جدیدی نیستند اما به ندرت با چنین جسارتی اعمال میشوند. در این مورد خاص، نمیتوان این احتمال بالا را نادیده گرفت که این اظهارنظرها شاید تنشهای منطقهای را افزایش دهند و نقضهای گستردهی حقوق را محتملتر کنند. در همین حال، در خود آمریکا، ترامپ مجموعهای از دستورهای اجرایی بیرحمانه را صادر کرده است که افرادی از کشورهای عمدتاً با اکثریت مسلمان از جمله ایران را از آمدن به آمریکا باز میدارند.
هر دلیلی برای تغییر لحن ترامپ وجود داشته باشد، ارزش آن را دارد که بررسی کنیم که این دولت چگونه میتواند به شکلی معنادار حقوق بنیادین در ایران را تبلیغ کند.
اول، حذف ممنوعیت سفر. برجستهترین نمود حمایت از مردم ایران کنار گذاشتن ممنوعیت مسافرت به تمامی است تا ایرانیها- و مردم دیگر کشورهای تأثیر گرفته از آن- دیگر مشمول چنین محدودیتهای سنگین و فراگیری نباشند. در سال ۲۰۱۶ وزارت خارجه ۲۴۰۰۰ ویزای غیرمهاجرتی برای ایرانیها صادر کرد- و هیچ سندی نیست که دال بر این باشد که ایرانیهای بازدیدکننده نیتی غیر از عرضهی افزودههایی ارزشمند برای جامعه و اقتصاد آمریکا داشته باشند.
دوم، همکاری با دیگران. دولت ترامپ باید همکاری با نهادهای حقوق بشری سازمان ملل را توسعه و بهبود بخشد و دیگر تلاشهای چندجانبهی دیپلماتیک برای رسیدگی به نگرانیهای حقوق بشری را پیگیری کند. گزارشگر ویژهی ایران، یک متخصص مستقل منصوبشده توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل، ابتکاری کلیدی است که وقتی تمدیدش در ماه مارس مطرح میشود دولت باید از آن حمایت کند.
این همچنین فرصتی برای دولت فراهم میآورد تا با شورا، نهادی که تهدید به خروج از آن کرده است، روابطی سازنده برقرار کند. آمریکا به تنهایی نمیتواند وضعیت حقوق بشر در ایران را بهبود بخشد، اما با فعالیت از مسیر نظام سازمان ملل و با دیگر متحدان میتواند پشتیبانی مهم برای تلاشهای غیرجانبدارانه و جامعتر و گستردهتری باشد که به مقامات ایرانی فرصتی معنادار دهند تا در موضوعات حقوق بشری ارتباطی سازنده برقرار کنند.
سوم، پشتیبانی از دسترسی به انقلاب دیجیتال در ایران. آمریکا یک رژیم تحریم جامع علیه ایران دارد اما بعد از سالها تلاش، وزارت خزانهداری استثناهایی را ایجاد کرده است تا شرکتهای فناوری بتوانند ابزارهای لازم را فراهم کنند تا به شهروندان ایرانی امکان دهند با امنیت به اینترنت دسترسی داشته باشند. با توجه به نگرانیهای بزرگترین شرکتهای فناوری آمریکا از پیامدهای حقوقی، ضمانتهای بیشتری مورد نیاز است. وزارت خزانهداری باید راهنماهای جدید و واضحی صادر کند و کاخ سفید باید مستقیماً با گوگل و دیگران در سیلیکون ولی ارتباط برقرار کند و آنها را تشویق کند تا بدون تردیدی از این استثناها بهرهی کامل ببرند.